دانلودها
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
تلویزیون آنلاین
پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : علیرضا

واقعا خواندنیه
اگه نخونی از ذستت رفته
حالا خود دانی



ادامه مطلب ...
دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:23 ::  نويسنده : علیرضا

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:11 ::  نويسنده : علیرضا

کرایه تاکسیها داره به سمتی میره که دیگه صرف نمیکنه بریم سر کار!!

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:10 ::  نويسنده : علیرضا

ایوب و لقمان بیان ایران و با اینترنت پرسرعت اینجا کار کنن...
ایوب صبرشو از دست میده...
لقمان ادبشو... :

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:9 ::  نويسنده : علیرضا

قانون پایستگی تو خونـــه ی ما :

کامپیوتر خاموش نمی‌شود بلکه از فــردی به فــرد دیــگر منتقــل میـشـــود!!

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:8 ::  نويسنده : علیرضا

یادتونه میــرفتیــم شــهربازی مسئــولش چقــد قیافه میگرفت ..

اینــگار طراحــشه !!

دکـمه رو فشــار بده بینیم باووو

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : علیرضا

مِـلَـت رو بــَـرق مـيـگيـــره ... ؛ قـَبـضـِش واسـِـه مـا مــيــاد :|

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : علیرضا

اگه ی دستت بشکنه...
.
.
..
.
..
.
می برنت دکتر...
اگه دلت بشکنه...
.
.
.
ی جوری دلداریت میدن تا آروم بشی...

ولی اگه ی روز...
ی دون لیوان از سرویس مامان شکست کلا زندگی ببوس بزار کنار.

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:5 ::  نويسنده : علیرضا

شهرام شبپره همیشه یه جوری خوشحاله که انگار فردا تعطیله :|

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:4 ::  نويسنده : علیرضا

عشق واقعی آنجاست که دختر با تمام عصبانیت
با مشت بکوبه روی سینه عشقش
بهش بگه برو تنهام بزار
.
.
.
.
.
.
.
اون هم با مشت چنان بزنه تو دهنش که دندوناش خورد شه

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:2 ::  نويسنده : علیرضا

دیشــب یه نفــر اشتبـــاهــی زنــگ زد گفت الــهام هنــوز نیــومده خونه !؟؟
گفتم نه ! بوسه
گفت اومـــد زنــگ بزن خبــرم کن !!!
هنــــوز نیومده خونه !! نگرانشــم !!
الهام اگـــه ایـــن پســت میبیــنی برو خونتون !!!

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:0 ::  نويسنده : علیرضا

تا قبل عقد اسمشون پارميدا بوده

بعد وقتي دارن قند ميسابن رو سرشون و خطبه خونده ميشه،

يهو ميبيني عاقد ميگه:

دوشيزه “خديجه قره قوزلوي جادوغ آبادي اشگلون تپه اصل”،

آيا من وکيلم؟

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 15:59 ::  نويسنده : علیرضا

تفاوت بعضیا با عکساشون مثل تفاوت عکس رو پاکت بستنی عروسکیه میهن با خود بستنیه!!

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:سایه, :: 15:58 ::  نويسنده : علیرضا

بنده یادمه بعضی‌ وقتا با سایه خودم درگیر بودم تو خیابون که مثلا من زودتر از اون برم یا بتونم پامو بذارم روش !

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:گوشی جدید سامسونگ, سامسونگ, :: 15:57 ::  نويسنده : علیرضا

چند وقت دیگه هم می بینیم مردم تلویزیونِ خونه شون رو گرفتن دستشون تو خیابون راه می رن.
بعد می پرسیم می فهمیم گوشی جدید سامسونگه!

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:کلیپس, :: 15:55 ::  نويسنده : علیرضا

امروز تو خیابون یه کلیپس دیدم یه دختر ازش آویزون بود

شنبه 30 شهريور 1392برچسب:اب علی سینا, زندگینامه ابو علی سینا, :: 12:51 ::  نويسنده : علیرضا

زندگینامه ابو علی سینا

ابوعلی حسین بن عبد الله بن سینا (مشهور به ابو علی سینا – ابن سینا – Avicenna) در سال ۳۵۹ - ۳۷۰ هجری – در روستایی در حوالی بخارا چشم بر جهان گشود.



پدرش عبد الله ‏اهل بلخ بود و مادرش ستاره نام داشت ، زنی از اهالی روستای افشنه.عبد الله پدر بو علی دوران جوانی اش را در زادگاه گذرانیده و سپس به بخارا پایتخت حکومت سامانیان عزیمت کرد ‏‏.‏

هنگامی که عبد الله از شهر پدران خود به بخارا رفت سیصد سال از حکومت تازیان بیگانه گذشته بود و سامانیان بر ‏بخارا حکم می راندند .‏

هنگامی که ابن سینا پنج سال داشت ، نزد پدر که مردی فاضل بود حساب ، ریاضیات ، رو خوانی قرآن و صرف و نحو ‏زبان عربی می آموخت او از همان ابتدا بسیار باهوش بود و برای کسب دانش شوق و اشتیاق فراوانی داشت پس از ‏چندی نیز به مکتب رفت که سر آمد هم مکتبی های خود بود ‏

او در ده سالگی قرآن را حفظ کرده و ادبیات و هندسه ریاضیات و صرف و نحو عربی را نیز میدانست ، او به طبیعت ‏و گیاهان و حیوانات علاقه خاصی داشت و اوقات فراغت را در دشت و صحرا به جستجو و کسب تجربه می پرداخته و ‏بدین صورت از دوران کودکی به خواص گیاهان دارویی و طبابت علاقه مند شده است ‏

هنگامی که ابوعلی دوازده سال داشت به همراه خانواده در بخارا ، پایتخت سامانی می زیست و پدرش عبد الله نیز ‏دارای شغل و منصب دیوانی بود.‏



عبد الله فرزند خویش را نزد استادی به نام عبد الله ناتلی فرستاد تا نزد او معلومات خود را تکمیل کند . پیش از آن ‏هم ابوعلی علم فقه را از شخصی به نام اسماعیل زاهد فرا گرفته بود .‏

ابوعلی به حدی باهوش بود که گاهی در مطالب علمی وجوه تازه ای میافت به طوری که باعث تعجب استاد خود می ‏گشت . ناتلی نیز وی را تشویق به فراگیری علوم و دانش اندوزی میکرد و بدین گونه ابوعلی علم منطق را فرا گرفت و ‏بعد به تکمیل ریاضیات پرداخت .‏

ابوعلی سینا برای تکمیل و ارتقا معلومات خود چاره ای جز مداومت و کوشش خویش نداشت او طبیعیات و الهیات را ‏نزد خود خواند . او تمامی کتابهایی که در دسترسش قرار میگرفت سود می جست و علم پزشکی را نیز خود به وسیله ‏کتابهای بزرگان و تجربیات عملی نزد خود فرا گرفت ‏

ابوعلی در جوانی حکمت ماوراء الطبیعه را نیز آموخت و هر کتابی که در این زمینه به دستش می رسید مطالعه و ‏تجزیه و تحلیل میکرد . روزی کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو را به دست آورد و شروع به مطالعه آن کرد اما هر چه ‏میخواند مفاهیم نهفته در آن را به دست نمی آورد و باز از ابتدا می خواند تا اینکه بیش از بیست بار کاتب را خواند ‏اما هنوز مفهوم جملات کتاب را به درستی درک نمیکرد تا اینکه یک روز که از بازار بخارا عبور میکرد فروشنده ای ‏راه او را گرفت و کتاب فرسوده ای را به وی فروخت . وقتی شروع به خواندن کتاب کرد متوجه شد که کتاب نوشته ‏ابونصر فارابی و در مورد شرح اغراض ما بعید الطبیعه ارسطو است همان کتابی که هر چی ابوعلی رد آن اندیشیده ‏بود برایش مفهوم نشده بود .‏

در سال ۳۷۵ هنگامی که ابوعلی سینا هجده سال داشت نوح دوم بر بخارا حکومت میراند . روزی غلامان امیر به ‏دنبال وی آمدن تا برای معالجه امیر به بالین ی رهسپار شود .‏

ابو علی سینا سابقه بیماری و نشانه های بیماری را که در امیر ظاهر شده بود از ابن خالد – پزشک مخصوص دربار - ‏پرسید .معلوم گشت که امیر از مدتی پیش دچار درد و سوزش شدید معده و حالت تهوع شده و نیز بخشی از بدنش ‏لمس گشته . ابو علی از روی عوارض بیماری به بیماری امیر پی برد و با بررسی ظروف مخصوص خوراک امیر ‏بیماری امیر را مسمومیت ناشی از سرب اعلام کرد و اقدام به درمان بیماری امیر کرد . ‏

ابوعلی در قبال معالجه امیر از وی خواست اجازه ورود و استفاده آزادانه از کتابخانه سلطنتی بخارا را کرد - چرا ‏که تنها شاهزادگان و بزرگان حق استفاده از ان را داشتند – و نوح ابن منصور نیز موافقت کرد .‏

این واقعه که در هجده سالگی ابوعلی سینا اتفاق افتاد فصل تازه ایی در علم اندوزی و کسب دانش برای وی گشوده ‏شد . کتابخانه بخارا کی از کاملترین کتابخانه های آن روزگار ایران به شمار میرفت و از اکثر کتابهای قدیمی و ‏کمیاب یک نسخه در آن موجود بود



روزی که ابن سینا به کتابخانه سلطنتی پا گذاشت ، شادی اش از دیدن کتابهای گوناگون موجود در آن بی حد و ‏حصر بود . ابو علی با حرص و ولع همه آنها را از نظر گذرانید و در طول سه سالی که ابو علی در آن کتابخانه بود و ‏به گفته یکی از شاگردانش دوره طلایی برای تکامل وی محسوب می شد را بگذراند و معلوماتش را در فقه عمیق تر ‏کند . همچنین در مورد ادبیات و موسیقی و زوایای مختلف انها به تجربه و تحقیق بپردازد . او توانست بر روی نقشه ‏های نجومی منجمان گذشته کار کند ‏

ابو علی در سن بیست سالگی شروع به نوشتن کرد و مجموعه ای در ده جلد به نام حاصل و محصول را به رشته تحریر ‏در آورد بعد کتابی در باب اخلاق با عنوان البر و الائم – بی گناهی و گناه – نوشت ، نوشته بعدی وی کتابی در باب ‏فلسفه به نام حکمت عروضی در بیست و یک جلد می باشد ‏

هنگامی که ابوعلی سینا بیست و یک سال داشت . روزی در کتابخانه مشغول مطالعه بود که متوجه حریق در قسمت را ‏کتابخانه شد . سعی ابوعلی و نگهبانان برای خاموش کردن آتش بی فایده بود و کتابها طعمه آتش قرا گرفت بعد از ‏آتش سوزی که به روایاتی عمدی و توسط دشمنان ابوعلی در دربار صورت گرفته بود در شهر شایعه کردند که خود ‏بوعلی کتابخانه را آتش زده که این موضوع نیز در امیر اثر کرد و سبب شد تا از ورود ابوعلی به بیمارستان و درمانگاه ‏جلوگیری کنند . در همین حال پدر بوعلی نیز درگذشت وسبب شد تا بوعلی تصمیم به سفر گیرد و با دوست خود ‏ابوسهل مسیحی در سال ۳۷۹ ترک دیار کرد و راهی مقصدی نا معلوم شد ‏

ابوعلی سینا پس از ترک پایتخت سامانی و گذشت نزدی به یک ماه در یکی از استراحتگاه های میان راه با مردی به ‏نام منصور بن عراق برخورد کرد کسی که خود از نجیب زادگان و اندیشمندان دربار خوارزم بود و ابن سینا را به ‏دربار خوارزم دعوت کرد . در آن زمان دربار خوارزم تمامی دانشمندان و فرزانگان را به دربار خود دعوت ‏میکردند که به سبب وزیر فاضل ابن مامون ابوالحسن احمد بن سهیلی بود که دانشمندان را در دربار خوارزم جمع ‏میکرد ‏

مرکز حکومت ابن مامون خوارزمشاه ، شهر گرکامج در ساحل رود جیحون بود . در دربار خوارزمشاهیان ابوعلی ‏سینا و ابوسهیل به گرمی استقبال شدند ، و خود سهیلی وزیر خوارزمشاه به پیشواز ایشان آمد . پس از مدتی ‏استراحت با امیر ابن مامون دیدار کردند و او نیز به ایشان خوش آمد گفت ‏

ابو علی برای مدتی نزدیک به سیزده سال در گرگانج ماند و در طول این مدت وقت خود را به تدریس ، تحریر و ‏معالجه بیماران گذراند . وی در این مدت کتابها و رسالات زیادی به رشته تحریر در آورد که از جمله آنها میتوان ‏رساله ای در مورد نبض به زبان فارسی ، رساله ای در مورد بیهودگی پیش بینی آینده بر اساس حرکت ستارگان به ‏زبان عربی و قصیده ای در مورد منطق ، کتابی در باب فلسفه به نام بقاء النفس الناطقه و رساله ای در باب ‏افسردگی با نام حزن الاسبابه و بسیاری بسیاری دیگر نوشت ‏

در این سالها ابوسهل همواره همرا بوعلی بود و دوستی بسیاری بین آنها پدید آمده بود . یک روز فرستاده ای از ‏سلطان محمود غزنوی خبر داد که خوارزمشاه باید تمامی دانشمندان خود را نزد او و به پایتخت غزنویان روانه کند ‏در این زمان بوعلی بر خلاف دیگر دانشمندان به غزنین نرفت و بعد از سیزده سال اقامت در گرگانج در زمستان سال ‏‏۳۹۲ به همراه دوست خود ابوسهل مسیحی شبانه از گرگانج گریخت . سلطان محمود از نیامدن ابن سینا ناراحت شده ‏و دستور میدهد تصاویر زیادی از وی کشیده برای فرمانروایان خراسان بفرستند وبرای دستگیری و تحویل او جایزه ‏بزرگی تعیین میکند .‏

ابو علی سینا ابتدا برای دیدن مادر خود راهی خراسان و شهر بخارا میشود . اما به زودی ماموران از برگشتن وی ‏باخبر میشوند و و او دوباره مجبور به فرار میشود . و این بار همراه دوست خویش ابوسهیل راهی گرگان نزد سلطان ‏قابوس بن وشمگیر میشود در بین راه بر اثر طوفان شن دوست و همراه خود ابوسهل را از دست میدهد .ابوعلی سینا ‏بعد از طی مراحلی سخت وارد گرگان میشود که باخبر میشود سلطان قابوس توسط سپاهیانش کشته شده است ‏‏.ابوعلی سینا هنگام ورود به شهر مورد لطف و احترام زرین گیس دختر سلطان قابوس که مانند پدر دوستدار فضلا ‏بود قرار گرفت ‏

ابن سینا اوایل سال ۳۹۲ به گرگان رسیده بود در منزل شخصی به نام ابو محمد شیرازی سکنا گزیددر این دوران بود ‏که ابو عبیداله جوزجانی یکی از دانشجویان مستعد ابن سینا به خدمت او درآمد و تا پایان عمر ابوعلی سینا ‏درخدمت او ماند . اوبعلی مدت یک سال در خانه ابو محمد ماند . ی مطالب را به ابو عبید جوزجانی میگفت و او ‏مینوشت و مطالبی تحت عنوانهای الادویة القلبیه – دارویی برای قلب – و اروزة فی الطب – قصیده ای در باب طب ‏‏- و در همینجا بود که فکر تالیف کتابی به نام قانون در مورد طب در ذهن ابوعلی پیریزی شد .‏

ابوعلی در سال ۳۹۳ عازم ری شد در این زمان پادشاهان آل بویه در نواحی شمالی و مرکزی ایران سلطنت ‏میکردند ابن سینا به درخواست سیده خاتون ، زن فخر الدوله ، پادشاه ال بویه برای درمان فرزندش به ری رفت و ‏پس از درمان مجدالدوله که صرع داشت ریاست و سرپرستی بیمارستان ری را پذیرفت ‏

در سال ۳۹۴ ابوعلی به خدمت شمس الدوله در آمد ، شمس الدوله که از بیماری قولنج رنج میبرد و پزشکان بیماری ‏وی را تشخیص نمیدادند توسط ابوعلی بهبود یافت و سمت طبیب مخصوص امیر را گرفت و بعد از چند ماه به سمت ‏وزارت شمس الدوله منصوب گشت .‏

در طی سالهایی که در همدان گذرانید نوشتن کتاب قانون در سال ۳۹۸ به پایان رسید او در این دوران تعداد قابل ‏توجهی کتاب و رساله نوشت . روز ها را صرف تدریس و طبابت در بیمارستان و رسیدگی به امور سیاست میکرد و ‏شب ها را صرف تحریر و تالیف کتاب و بعضا بحث و شب نشینی با اندیشمندان همدان میکرد .‏

در چهارمین سال وزارت قانونی برای کم کردن جیره غلامان و سپاهیان تدوین کرد که سبب شد سپاهیان علیه وی ‏شورش کنند . شمس الدوله برای راضی کردن سپاهیان ابوعلی را به خانه شخصی به نام شیخ سعید ابن دخدوک ‏تبعید کرد و فرمان او را جلوی چشم سپاهیان سوزاند . در دوران تبعید بود که ابوعلی کتاب شفا در مورد فلسفه و ‏نکات مثبت نظریات ارسطو نوشت ‏

بعد از مدتی بیماری امیر وخیم شد و ابوعلی را نزد وی آوردند و بوعلی سمت وزارت خود را از سر گرفت . در ‏همین ایام نامه ای از ابو ریحان بیرونی دریافت کرد که حاوی ده سوال بود که جواب آنها را در رساله ای به نام ‏الاجویه عن مسائل ابوریحان بیرونی نوشت ‏

بعد از مرگ شمس الدوله ابوعلی سینا با علاء الدوله دائی شمس الدوله که حاکم اصفهان بود مکاتبه کرد و خواستار ‏حضور در دربار وی شد که بعد از باخبر شدن سماء الدوله جانشین شمس الدوله ، به جرم خیانت او را در زندان دژ ‏فرد جان در ناحیه فرهان زندانی کرد . ابوعلی کار نوشتن را در زندان نیز ادامه داد در سال ۴۰۲ علاء الدوله به ‏همدان حمله کرد ولی موفق به گرفتن دژ فرد جان نشد . بعد از آن سماء الدوله ابن سینا را مورد عفو قرار داد و ‏او را به همدان باز گرداند . ولی بوعلی ماندن در همان را صلاح ندانست و از همدان گریخت و راه اصفهان را در ‏پیش گرفت ‏

او در مدت زندان کتابهای الهدا فی الحکمت – راهنمای عقل – و کتابی دیگر با نام حی بن یقظان – زنده بیدار – را ‏به پایان رساند و رساله ای در باب قولنج و بیماری قلبی به رشته تحریر در آورد

در سال ۴۰۳ ابو علی به اصفهان وارد شد وبه عنوان یکی از نزدیکان علاء الدوله در آمد ‏

ابوعلی سینا در اصفهان کتاب شفا را به پایان رساند . و بعد در سال های آخر عمر تمامی تجربیات خود در زمینه ‏طب را در کتاب قانون نوشت و کتاب ارزشمند خود را کامل کرد

در مهر ۴۱۵ خبر حمله مسعود پسر سلطان محمود غزنوی به اصفهان رسید در همین هنگام علاء الدوله با سپاهیان ‏خود از اصفهان خارج شد اوب علی نیز به همراه علاء الدوله از اصفهان خارج شد ولی کتابهایش در اصفهان ماند که ‏مورد تاراج غارتگران ترک قرار گرفت و بسیاری از آنها از بین رفت یا به غزنه منتقل شد ‏

علاء الدوله به سمت همدان حرکت کرد در این سفر ابوعلی به قلنج مبتلا شد که جوزجانی به کمکش آمد ولی بوعلی ‏برای آنکه زودتر بهبود یابد میزان دارو را افزایش داد که سبب از بین رفتن قوای جسمی او گشت او در این زمان ‏کتابی در مورد اثبات خدا با نام حکمت المشرقین – فلسفه شرقی – که تقریبا نوعی وصیت نامه بود نوشت .‏

بعد از چندی بیماری ابن سینا شدت گرفت وی که چندین بار بر این بیماری در بدن دیگران غلبه کرده بود نتوانست ‏این بیماری را در خود درمان کند و در هشتم آبان ماه ۴۱۵ در شهر همدان رخت از جهان فانی بر بست و او را در ‏همان شهر به خاک سپردن



ابوعبید جوزجانی که یکی از شاگردان مقرب و یاران همیشگی ابن سینا بوده است از قول استادش زندگینامه او را چنین روایت می کند:

« پدرم عبدالله پسر حسن پسر علی ابن سینا از اهالی بلخ بود. در زمامداری امیر نوح سامانی به سوی بخارا نقل مکان کرد و در دهکده ای از توابع بخارا سکنی گزید و به برزگری و کشاورزی پرداخت. در آن ایام با دختری ستاره نام در دهکده افشنه که جز همان دهستان بود، ازدواج کرد. من در سال ۲۵۹ خورشیدی (۹۸۰ میلادی) به دنیا آمدم. بعد از مدت زمانی پدرم به شهر بخارا آمد، مرا به مکتب برد و به دست استاد (که گویا ابوبکر برقی بوده است) سپرد. درس قرآن و ادبیات را شروع کردم و در ده سالگی قرآن را حفظ نموده و در ادبیات مقامی کسب کردم که همدرسانم را تحت الشعاع قرار داده بودم. با کمال جدیت نزد اسماعیل زاهد فقه روی آوردم و در این رشته رشته به حدی رسیدم که مفتی حنفیان بخارا شدم. در همان زمان حساب را پیش یکی از سبزی فروشها که در علم حساب توانا بود فرا گرفته و ریاضی را از استادی به نام محمد مساح کسب نمودم. دیری نگذشت که شخصی به نام عبدالله ناتلی به شهر ما آمد؛ او خود را فیلسوف معرفی کرد و پدرم وی را در خانه خود جا داد و از او خواهش کرد که مرا تعلیم دهد. کتاب ایساغوجی را پیش وی خواندم و هر مسئله ای را که استاد شرح می داد، من بهتر از او تفسیر می کردم. در مدت زمانی اندک توانستم در علم منطق، سرمایه زیادی کسب کنم. کتاب اقلیدس را نیز نزد ناتلی شروع کردم، پنج یا شش شکل آن را تشریح کرد، بقیه مشکل را خود حل کردم. این بار کتاب دیگری را مورد مطالعه قرار دادم و دیگر نیازی به ناتلی نمانده بود. ناتلی از ما جدا شد، بعد از علم منطق و هندسه و فلکیات، که از ناتلی و غیره فرا گرفته بودم؛ به فراگیری علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و علوم طب پرداختم. کتاب ماوراء الطبیعه تألیف ارسطو را پیدا کردم، دیدم بسیار مشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چیزی از محتوای آن نفهمیدم. تا روزی در بازار صحافان بخارا به سمساری برخوردم، کتابی در دست داشت، گفت: ابوعلی این کتاب را بستان که بسیار ارزان است و صاحبش آن را از سر نیازی که به مال دارد میفروشد. کتاب را به سه درهم خریدم و به خانه آوردم. کتاب یکی از تألیفات فارابی و شرح ماوراءالطبیعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک این کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبیعه همگی بر من روشن شد. در زمینه علم طب بسیاری از کتاب های طبی را که در آن روزگار متداول بود، مطالعه کردم دیدم علم طب بسیار مشکل نیست.

بسیار زود در این باره نیز پیشرفتهایی حاصل شد، که از سایر اطبای وقت پیشی گرفتم و شروع به مداوای بیماران کردم. در طب علمی تجاری بر من کشف شد که بسیاری از نظریات مندرج در کتاب ها را وارونه دیدم. در آن ایام که با طب سر و کار داشتم شانزده سالم بود. این را نیز باید یادآوری کنم که پدرم عبدالله و برادرم، که از من بزرگتر بود، گرویده باطنی بودند. اکثر اوقات بر سر مباحث نفس و عقل، که از فرقه اسماعیلیه تلقین گرفته بودند، به بحث و جدل می پرداختـند. من گوش می دادم، اما مرام و جدل آنان را نمی پسندیدم و وقتی که مرا دعوت به گرویدن به فرقه خود نمودند ابا ورزیدم.»



ابوعبید جوزجانی به روایتش ادامه می دهد و می گوید:

« هنگامی که ابن سینا در سن هفده سالگی بود، اتفاقاً امیر نوح بن منصور سامانی، که زمامدار بخارا بود، بیمار شد. طبیبان بزرگ بخارایی با به بالین امیر دعوت کردند. این سینا جوان هم خود را در میان آنان جا زد و به عیادت امیر رفت». خود او در این باره می گوید: « طبیبان همگی از تشخیص بیماری درماندند. خدا را شکر که تشخیص من درست از آب درآمد و مداوای من اثر رضایت بخش بخشید و امیر به زودی شفا یافت.»

گویند بیماری امیر نوح سامانی چنان بود که جملگی عضلاتش چنان سخت و سفت شده بود که توان حرکت را به کلی از او سلب کرده و یارای هیچ حرکتی نداشت. طبیبانی که به بالینش رفتند از علاج درمانده و سپر انداختند. ابن سینای جوان بعد از معاینه دقیق دستور داد که حوض حیاط امیر را مملو از ماهی رعاده (لرز ماهی) کنند. امیر را لخت کرده و در قفس چوبین قرار داد و در وسط حوض جا داد. در اثر نیروی الکتریسیته ای که از ماهی رعاده تولید می شود و با جسم امیر تماس می گرفت، امیر به کلی از بیماری سفتی عضلات نجات یافت. ناگفته نماند که در هر ماهی رعاده قدرت تولید الکتریسیته به سی ولت می رسد. از این رو پیداست که ابوعلی سینا یک هزار سال قبل از پیدایش روش معالجه با برق و حتا قبل از اختراع برق به تأثیر آن پی برده است. امیر نوح در مقابل این معالجه شگف انگیز می خواست پاداش شایانی به ابن سینای جوان بدهد. در جواب امیر که گفت: « ابو علی هر چه بخواهی می دهم». ابن سینا گفت: « تنها پاداش من این باشد که اجازه بفرمایی در مطالعه کتاب های کتابخانه امیر آزاد باشم».

برای هر حکمی در معالجه و هر بیانی در تشریح جسم آدمی، دلایل له و علیه را با هم آورده است. شیخ الرئیس ابن سینا اولین دانشمند اسلامی است که کتابهای جامع و منظم در فلسفه نوشته است. کتاب شفای او در واقع حکم یک دائرةالمعارف فلسفی را دارد. علاوه بر شفا کتاب های نجات، اشارات و تنبیهات، قراضه طبیعیات، مبداء و معاد و داستان حی بن یقطان را همگی در فلسفه نوشته است.



شرحی بر سایر فعالیتهای ابن سینا:

ابن سینا در مدت اقامت در همدان به قصد ایجاد رصد خانه، دستگاهی که شباهت زیادی به ورنیه امروزی داشت، اختراع کرد و مفاهیم مهم فیزیکی از قبیل: حرکت، نیرو، فضای خالی، نور، و حرارت را به دقت بررسی کرده است. ابن سینا استاد تعلیم و تربیت، اولین دانشمند اسلامی است که در این باره اظهارات بسیار ارزنده ای داشته است. کتاب تدابیر المنازل و چهار فصل از فن سوم کتاب اول قانون و مقاله اول از فصل پنجم کتاب شفا را به تعلیم و بهداشت کودکان اختصاص داده است. ابن سینا راجع به ورزش و انواعش، درباره برگزیدن هنر و حرفه دست بشر را می گیرد و به سر منزل سعادت می رساند. ابن سینا هزار سال پیش مربیان اطفال را سفارش می دهد که از همان اوان کودکی علاقه و شوق بچه را بسنجند و در هر پیشه ای که استعداد و علاقه دارد او را در آن پیشه و هنر تشویق کنند. ابن سینا منطق دان، کتاب قانون در طب را سراسر بر اساس صغرا کبرای پی ریزی کرده، برابر کرده و نتیجه گیری منطقی را ابراز می دارد که جای شک و گمانی نماند.

ابن سینای روانشناس، در کتاب قانونش بحث هایی درباره روان شناسی و روان پزشکی دارد که واقعا مایه تعجب است. ابن سینا با وجود عمر کوتاه و با آن همه گرفتاری و دغدغه و اختفا و فرار و زندان، که گریبانگیرش بوده است، توانسته ۴۷۶ کتاب و رساله در هر علمی از علوم متداول زمان خود را به جامعه تقدیم کند. که اکنون ۲۴۶ کتاب و رساله او باقی و در کتابخانهای مختلف دنیا موجود است. ابن سینا، فیلسوف در فلسفه اش متأثر از افلاطونی نو بوده و کوشش کرده آن را با دین اسلام وفق دهد؛ که در این باره از ابن رشد بسیار پیشی گرفته و کمتر از ابن رشد از ارسطو تبعیت کرده است. با این همه چندی از کوته فکران او را کافر و زندیق خوانده اند. ابن سینای طبیب که قانون را نوشته، در حقیقت باید گفت که دایرةالمعارف طبی را به دنیا ارزانی داشته است. قانون در طب ابن سینا که شامل پنج کتاب است، تا قرن هفدهم در سراسر اروپا معتبرترین کتاب طبی بوده و در هر دانشگاهی آن را تدریس کرده اند، و حتی امروزه هم می توان از توجیهات و اشارات او بهره ها کسب کرد. شرح هایی که در دنیای اسلام بر کتاب قانون ابن سینا نوشته شده از علمای زیر است:

علی رضوان، متوفی ۴۶۰ هجری قمری، امام فخر رازی، نجم الدین احمد نخجوانی، محمد بن محمود آملی متوفی بسال ۷۳۳ ه.ق.، سعدالدین محمد فارسی، فخرالدین محمد خجندی، جمال الدین حلی، رفیع الدین گیلی، یعقوب بن اسحق سلوی، ابوالفرج یعقوب بن اسحق معروف به ابن القف، هبه الله یهودی مصری، حکیم محمد بن عبدالله آق سرایی، حکیم علی گیلانی، ……

حال که در دنیای اسلام راجع به ابن سینا نوشته ها را نوشتیم، بیایید که به خارج و به دنیای غرب سفری کنیم و ببنیم اروپائیان درباره ابن سینا چه عقایدی دارند و تا چه حد از او قدردانی کرده اند.

دکتر نجیب عقبقی از مصر کتابی را در سه جلد به نام المستشرقون تألیف کرده که در سال ۱۹۴۶ در دارالمعارف مصر چاپ و انتشار یافته است. در این کتاب هر چه آثار مستشرقین غربی است گرد آمده است؛ شصت و پنج صفحه کتاب مزبور اختصاص به ابوعلی سینا دارد.

کتابهای قانون و شفا، اثر ابن سینا بارها و بارها به زبانهای مختلف از جمله عربی، لاتین، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه و در دانشگاه های مختلف جهان تدریس می شدند.





آثار ابن سینا :

به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانی که در آن روزگار می‌زیستند ‏کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد.‏

افزون بر این، ابن‌سینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشته‌است. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان ‏آن‌ها انتساب دانشنامه علائی و رساله نبض بدو مسلم است. آثار فارسی ابن‌سینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با ‏رعایت ایجاز و اختصار کامل نوشته شده‌است

آثار فراوانی از ابن‌سینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آن‌ها در فهرست نسخه‌های مصنفات ‏ابن سینا آورده شده‌است. این فهرست شامل شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است. ‏



از مصنفات او: ‏

کتاب المجموع در یک جلد، کتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، کتاب البرّ و الاثم، در دو جلد، کتاب الشفاء، در هجده ‏جلد، کتاب القانون فى الطب، در هجده جلد، کتاب الارصاد الکلیه، در یک جلد، کتاب الانصاف، در بیست جلد، کتاب النجاه، در ‏سه جلد، کتاب الهدایه، در یک جلد، کتاب الاشارات، در یک جلد، کتاب المختصر الاوسط، در یک جلد، کتاب العلائى، در یک ‏جلد، کتاب القولنج، در یک جلد، کتاب لسان العرب فى اللغه، در ده جلد، کتاب الادویة القلبیه، در یک جلد، کتاب الموجز، در ‏یک جلد، کتاب بعض الحکمة المشرقیه، در یک جلد، کتاب بیان ذوات الجهه، در یک جلد، کتاب المعاد، در یک جلد، کتاب المبدأ ‏و المعاد، در یک جلد.‏



رساله‏هاى او :‏

رسالة القضاء و القدر، رسالة فى الآلة الرصدیه، رسالة عرض قاطیغوریاس، رسالة المنطق بالشعر، قصائد فى العظة و ‏الحکمه، رسالة فى نعوت المواضع الجدلیه، رسالة فى اختصار اقلیدس، رسالة فى مختصر النبض به زبان فارسى، رسالة فى ‏الحدود، رسالة فى الاجرام السماویة، کتاب الاشاره فى علم المنطق، کتاب اقسام الحکمه، کتاب النهایه، کتاب عهد کتبه ‏لنفسه، کتاب حىّ بن یقطان، کتاب فى انّ ابعاد الجسم ذاتیة له، کتاب خطب، کتاب عیون الحکمه، کتاب فى انّه لا یجوز ان ‏یکون شى‏ء واحد جوهریا و عرضیا، کتاب انّ علم زید غیر علم عمرو، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین ‏بعض العلماء.‏

- رساله‏هاى فلسفه

• شفا ‏

• نجات ‏

• الاشارات والتنبیهات ‏

• حی بن یقظان ‏



- رساله‏هاى ریاضیات

• زاویه ‏

• اقلیدس ‏

• الارتماطیقی ‏

• علم هیئت ‏

• المجسطی ‏

• جامع البدایع ‏



- رساله‏هاى طبیعی

• ابطال احکام النجوم ‏

• الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد ‏

• فضا ‏

• النبات والحیوان ‏



- رساله‏هاى پزشکی

• قانون ‏

• الادویة القلبیه ‏

• دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه ‏

• قولنج ‏

• سیاسة البدن وفضائل الشراب

• تشریح الاعضا ‏

• الفصد ‏

• الاغذیه والادویه ‏



کتاب قانون یک دایره المعارف پزشکی است که در ان تمام مبانی اصلی طب سنتی مورد بحث قرار کرفته‌است مانند :مبانی ‏تشریح/اناتومی/ مبانی علامت شناسی/سمیولوجی/داروشناسی وداروسازی و نسخه نویسی/فارماکولوجی/وغیره.کتاب ‏قانون در سال ۱۳۶۰ توسط مرحوم شرفکندی هژار از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد وتوسط انتشارات ‏سروش منتشرگردید وتاکنون چندین بار تجدید چاپ شده‌است. کتاب قانون در دانشگاه‌های اروپایی وآمریکایی تادو قرن ‏پیش مورد استفاده پزشگان بوده وبه اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده‌است. وبعد از انجیل بیشترین چاپ را داشته‌است. ‏افلاطون مغز و قلب و کبد رااز اعضای حیاتی بدن انسان ذکر کرده بود و لذا این اعضارا مثلث افلاطون /تریگونوم پلاطو/ ‏مینامیدند.ابن سینااعلام نمود که دوام وبفائ نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است ولذا جمع چهار عضو مذکور را ‏مربع ابن سینا/کوادرانگولا اویسینا / نامیدند. وی همچنین علاقه مند به تاثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب ‏روانشناسی دارد.‏



موسیقی

پورسینا تئوری‌دانی دارای دیدگاه‌های موسیقایی است. او مرد دانش و نه کنش در موسیقی بود ولی آنچنان از همین ‏دانش نظری سخن می‌راند که گویی در کنش نیز چیره دست است. گمان می‌شود پورسینا و فارابی بنیادگذاران نخستین ‏پایه‌های دانش هماهنگی(هارمونی) در موسیقی بوده‌اند. آثار موسیقایی پور سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در ‏بخش‌هایی از آنها به موسیقی پرداخته شده:‏

• شفا ‏

• جوامع علم موسیقی ‏

• المدخل الی صناعة الموسیقی ‏

• لواحق ‏

• دانشنامه علایی ‏

• نجات ‏

• اقسام العلوم ‏



شاگردان ابن سینا:

ابن سینا علاوه بر آثار خود چند شاگرد نیز تربیت کرد که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چندتن سرشناسترند

- ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سینا است که برخی از آثار او در دست است. وی از زردشتیات آذربایجان بود.ولی بعدها مسلمان شد و کنیهٔ ابوالحسن را برگزید. .چنانکه بسیاری از اراب تواریخ به این مطلب تصریح کرده اند و از نوشته‌های خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تایید می‌شود. یکی از کتاب‌های ابن سینا به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات او است.

- ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده‌است و پس از مرگ او به گردآوری و تألیف آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.

- ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالةالعشق را ابن سینا به نام او نوشت.وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالان و ردود ابی ریحان در کتابی به نام اسئله و اجوبه در ایران و لبنان چاپ شده است.

- شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام می‌برد.

 



عبد الله فرزند خویش را نزد استادی به نام عبد الله ناتلی فرستاد تا نزد او معلومات خود را تکمیل کند . پیش از آن ‏هم ابوعلی علم فقه را از شخصی به نام اسماعیل زاهد فرا گرفته بود .‏

ابوعلی به حدی باهوش بود که گاهی در مطالب علمی وجوه تازه ای میافت به طوری که باعث تعجب استاد خود می ‏گشت . ناتلی نیز وی را تشویق به فراگیری علوم و دانش اندوزی میکرد و بدین گونه ابوعلی علم منطق را فرا گرفت و ‏بعد به تکمیل ریاضیات پرداخت .‏

ابوعلی سینا برای تکمیل و ارتقا معلومات خود چاره ای جز مداومت و کوشش خویش نداشت او طبیعیات و الهیات را ‏نزد خود خواند . او تمامی کتابهایی که در دسترسش قرار میگرفت سود می جست و علم پزشکی را نیز خود به وسیله ‏کتابهای بزرگان و تجربیات عملی نزد خود فرا گرفت ‏

ابوعلی در جوانی حکمت ماوراء الطبیعه را نیز آموخت و هر کتابی که در این زمینه به دستش می رسید مطالعه و ‏تجزیه و تحلیل میکرد . روزی کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو را به دست آورد و شروع به مطالعه آن کرد اما هر چه ‏میخواند مفاهیم نهفته در آن را به دست نمی آورد و باز از ابتدا می خواند تا اینکه بیش از بیست بار کاتب را خواند ‏اما هنوز مفهوم جملات کتاب را به درستی درک نمیکرد تا اینکه یک روز که از بازار بخارا عبور میکرد فروشنده ای ‏راه او را گرفت و کتاب فرسوده ای را به وی فروخت . وقتی شروع به خواندن کتاب کرد متوجه شد که کتاب نوشته ‏ابونصر فارابی و در مورد شرح اغراض ما بعید الطبیعه ارسطو است همان کتابی که هر چی ابوعلی رد آن اندیشیده ‏بود برایش مفهوم نشده بود .‏

در سال ۳۷۵ هنگامی که ابوعلی سینا هجده سال داشت نوح دوم بر بخارا حکومت میراند . روزی غلامان امیر به ‏دنبال وی آمدن تا برای معالجه امیر به بالین ی رهسپار شود .‏

ابو علی سینا سابقه بیماری و نشانه های بیماری را که در امیر ظاهر شده بود از ابن خالد – پزشک مخصوص دربار - ‏پرسید .معلوم گشت که امیر از مدتی پیش دچار درد و سوزش شدید معده و حالت تهوع شده و نیز بخشی از بدنش ‏لمس گشته . ابو علی از روی عوارض بیماری به بیماری امیر پی برد و با بررسی ظروف مخصوص خوراک امیر ‏بیماری امیر را مسمومیت ناشی از سرب اعلام کرد و اقدام به درمان بیماری امیر کرد . ‏

ابوعلی در قبال معالجه امیر از وی خواست اجازه ورود و استفاده آزادانه از کتابخانه سلطنتی بخارا را کرد - چرا ‏که تنها شاهزادگان و بزرگان حق استفاده از ان را داشتند – و نوح ابن منصور نیز موافقت کرد .‏

این واقعه که در هجده سالگی ابوعلی سینا اتفاق افتاد فصل تازه ایی در علم اندوزی و کسب دانش برای وی گشوده ‏شد . کتابخانه بخارا کی از کاملترین کتابخانه های آن روزگار ایران به شمار میرفت و از اکثر کتابهای قدیمی و ‏کمیاب یک نسخه در آن موجود بود



روزی که ابن سینا به کتابخانه سلطنتی پا گذاشت ، شادی اش از دیدن کتابهای گوناگون موجود در آن بی حد و ‏حصر بود . ابو علی با حرص و ولع همه آنها را از نظر گذرانید و در طول سه سالی که ابو علی در آن کتابخانه بود و ‏به گفته یکی از شاگردانش دوره طلایی برای تکامل وی محسوب می شد را بگذراند و معلوماتش را در فقه عمیق تر ‏کند . همچنین در مورد ادبیات و موسیقی و زوایای مختلف انها به تجربه و تحقیق بپردازد . او توانست بر روی نقشه ‏های نجومی منجمان گذشته کار کند ‏

ابو علی در سن بیست سالگی شروع به نوشتن کرد و مجموعه ای در ده جلد به نام حاصل و محصول را به رشته تحریر ‏در آورد بعد کتابی در باب اخلاق با عنوان البر و الائم – بی گناهی و گناه – نوشت ، نوشته بعدی وی کتابی در باب ‏فلسفه به نام حکمت عروضی در بیست و یک جلد می باشد ‏

هنگامی که ابوعلی سینا بیست و یک سال داشت . روزی در کتابخانه مشغول مطالعه بود که متوجه حریق در قسمت را ‏کتابخانه شد . سعی ابوعلی و نگهبانان برای خاموش کردن آتش بی فایده بود و کتابها طعمه آتش قرا گرفت بعد از ‏آتش سوزی که به روایاتی عمدی و توسط دشمنان ابوعلی در دربار صورت گرفته بود در شهر شایعه کردند که خود ‏بوعلی کتابخانه را آتش زده که این موضوع نیز در امیر اثر کرد و سبب شد تا از ورود ابوعلی به بیمارستان و درمانگاه ‏جلوگیری کنند . در همین حال پدر بوعلی نیز درگذشت وسبب شد تا بوعلی تصمیم به سفر گیرد و با دوست خود ‏ابوسهل مسیحی در سال ۳۷۹ ترک دیار کرد و راهی مقصدی نا معلوم شد ‏

ابوعلی سینا پس از ترک پایتخت سامانی و گذشت نزدی به یک ماه در یکی از استراحتگاه های میان راه با مردی به ‏نام منصور بن عراق برخورد کرد کسی که خود از نجیب زادگان و اندیشمندان دربار خوارزم بود و ابن سینا را به ‏دربار خوارزم دعوت کرد . در آن زمان دربار خوارزم تمامی دانشمندان و فرزانگان را به دربار خود دعوت ‏میکردند که به سبب وزیر فاضل ابن مامون ابوالحسن احمد بن سهیلی بود که دانشمندان را در دربار خوارزم جمع ‏میکرد ‏

مرکز حکومت ابن مامون خوارزمشاه ، شهر گرکامج در ساحل رود جیحون بود . در دربار خوارزمشاهیان ابوعلی ‏سینا و ابوسهیل به گرمی استقبال شدند ، و خود سهیلی وزیر خوارزمشاه به پیشواز ایشان آمد . پس از مدتی ‏استراحت با امیر ابن مامون دیدار کردند و او نیز به ایشان خوش آمد گفت ‏

ابو علی برای مدتی نزدیک به سیزده سال در گرگانج ماند و در طول این مدت وقت خود را به تدریس ، تحریر و ‏معالجه بیماران گذراند . وی در این مدت کتابها و رسالات زیادی به رشته تحریر در آورد که از جمله آنها میتوان ‏رساله ای در مورد نبض به زبان فارسی ، رساله ای در مورد بیهودگی پیش بینی آینده بر اساس حرکت ستارگان به ‏زبان عربی و قصیده ای در مورد منطق ، کتابی در باب فلسفه به نام بقاء النفس الناطقه و رساله ای در باب ‏افسردگی با نام حزن الاسبابه و بسیاری بسیاری دیگر نوشت ‏

در این سالها ابوسهل همواره همرا بوعلی بود و دوستی بسیاری بین آنها پدید آمده بود . یک روز فرستاده ای از ‏سلطان محمود غزنوی خبر داد که خوارزمشاه باید تمامی دانشمندان خود را نزد او و به پایتخت غزنویان روانه کند ‏در این زمان بوعلی بر خلاف دیگر دانشمندان به غزنین نرفت و بعد از سیزده سال اقامت در گرگانج در زمستان سال ‏‏۳۹۲ به همراه دوست خود ابوسهل مسیحی شبانه از گرگانج گریخت . سلطان محمود از نیامدن ابن سینا ناراحت شده ‏و دستور میدهد تصاویر زیادی از وی کشیده برای فرمانروایان خراسان بفرستند وبرای دستگیری و تحویل او جایزه ‏بزرگی تعیین میکند .‏

ابو علی سینا ابتدا برای دیدن مادر خود راهی خراسان و شهر بخارا میشود . اما به زودی ماموران از برگشتن وی ‏باخبر میشوند و و او دوباره مجبور به فرار میشود . و این بار همراه دوست خویش ابوسهیل راهی گرگان نزد سلطان ‏قابوس بن وشمگیر میشود در بین راه بر اثر طوفان شن دوست و همراه خود ابوسهل را از دست میدهد .ابوعلی سینا ‏بعد از طی مراحلی سخت وارد گرگان میشود که باخبر میشود سلطان قابوس توسط سپاهیانش کشته شده است ‏‏.ابوعلی سینا هنگام ورود به شهر مورد لطف و احترام زرین گیس دختر سلطان قابوس که مانند پدر دوستدار فضلا ‏بود قرار گرفت ‏

ابن سینا اوایل سال ۳۹۲ به گرگان رسیده بود در منزل شخصی به نام ابو محمد شیرازی سکنا گزیددر این دوران بود ‏که ابو عبیداله جوزجانی یکی از دانشجویان مستعد ابن سینا به خدمت او درآمد و تا پایان عمر ابوعلی سینا ‏درخدمت او ماند . اوبعلی مدت یک سال در خانه ابو محمد ماند . ی مطالب را به ابو عبید جوزجانی میگفت و او ‏مینوشت و مطالبی تحت عنوانهای الادویة القلبیه – دارویی برای قلب – و اروزة فی الطب – قصیده ای در باب طب ‏‏- و در همینجا بود که فکر تالیف کتابی به نام قانون در مورد طب در ذهن ابوعلی پیریزی شد .‏

ابوعلی در سال ۳۹۳ عازم ری شد در این زمان پادشاهان آل بویه در نواحی شمالی و مرکزی ایران سلطنت ‏میکردند ابن سینا به درخواست سیده خاتون ، زن فخر الدوله ، پادشاه ال بویه برای درمان فرزندش به ری رفت و ‏پس از درمان مجدالدوله که صرع داشت ریاست و سرپرستی بیمارستان ری را پذیرفت ‏

در سال ۳۹۴ ابوعلی به خدمت شمس الدوله در آمد ، شمس الدوله که از بیماری قولنج رنج میبرد و پزشکان بیماری ‏وی را تشخیص نمیدادند توسط ابوعلی بهبود یافت و سمت طبیب مخصوص امیر را گرفت و بعد از چند ماه به سمت ‏وزارت شمس الدوله منصوب گشت .‏

در طی سالهایی که در همدان گذرانید نوشتن کتاب قانون در سال ۳۹۸ به پایان رسید او در این دوران تعداد قابل ‏توجهی کتاب و رساله نوشت . روز ها را صرف تدریس و طبابت در بیمارستان و رسیدگی به امور سیاست میکرد و ‏شب ها را صرف تحریر و تالیف کتاب و بعضا بحث و شب نشینی با اندیشمندان همدان میکرد .‏

در چهارمین سال وزارت قانونی برای کم کردن جیره غلامان و سپاهیان تدوین کرد که سبب شد سپاهیان علیه وی ‏شورش کنند . شمس الدوله برای راضی کردن سپاهیان ابوعلی را به خانه شخصی به نام شیخ سعید ابن دخدوک ‏تبعید کرد و فرمان او را جلوی چشم سپاهیان سوزاند . در دوران تبعید بود که ابوعلی کتاب شفا در مورد فلسفه و ‏نکات مثبت نظریات ارسطو نوشت ‏

بعد از مدتی بیماری امیر وخیم شد و ابوعلی را نزد وی آوردند و بوعلی سمت وزارت خود را از سر گرفت . در ‏همین ایام نامه ای از ابو ریحان بیرونی دریافت کرد که حاوی ده سوال بود که جواب آنها را در رساله ای به نام ‏الاجویه عن مسائل ابوریحان بیرونی نوشت ‏

بعد از مرگ شمس الدوله ابوعلی سینا با علاء الدوله دائی شمس الدوله که حاکم اصفهان بود مکاتبه کرد و خواستار ‏حضور در دربار وی شد که بعد از باخبر شدن سماء الدوله جانشین شمس الدوله ، به جرم خیانت او را در زندان دژ ‏فرد جان در ناحیه فرهان زندانی کرد . ابوعلی کار نوشتن را در زندان نیز ادامه داد در سال ۴۰۲ علاء الدوله به ‏همدان حمله کرد ولی موفق به گرفتن دژ فرد جان نشد . بعد از آن سماء الدوله ابن سینا را مورد عفو قرار داد و ‏او را به همدان باز گرداند . ولی بوعلی ماندن در همان را صلاح ندانست و از همدان گریخت و راه اصفهان را در ‏پیش گرفت ‏

او در مدت زندان کتابهای الهدا فی الحکمت – راهنمای عقل – و کتابی دیگر با نام حی بن یقظان – زنده بیدار – را ‏به پایان رساند و رساله ای در باب قولنج و بیماری قلبی به رشته تحریر در آورد

در سال ۴۰۳ ابو علی به اصفهان وارد شد وبه عنوان یکی از نزدیکان علاء الدوله در آمد ‏

ابوعلی سینا در اصفهان کتاب شفا را به پایان رساند . و بعد در سال های آخر عمر تمامی تجربیات خود در زمینه ‏طب را در کتاب قانون نوشت و کتاب ارزشمند خود را کامل کرد

در مهر ۴۱۵ خبر حمله مسعود پسر سلطان محمود غزنوی به اصفهان رسید در همین هنگام علاء الدوله با سپاهیان ‏خود از اصفهان خارج شد اوب علی نیز به همراه علاء الدوله از اصفهان خارج شد ولی کتابهایش در اصفهان ماند که ‏مورد تاراج غارتگران ترک قرار گرفت و بسیاری از آنها از بین رفت یا به غزنه منتقل شد ‏

علاء الدوله به سمت همدان حرکت کرد در این سفر ابوعلی به قلنج مبتلا شد که جوزجانی به کمکش آمد ولی بوعلی ‏برای آنکه زودتر بهبود یابد میزان دارو را افزایش داد که سبب از بین رفتن قوای جسمی او گشت او در این زمان ‏کتابی در مورد اثبات خدا با نام حکمت المشرقین – فلسفه شرقی – که تقریبا نوعی وصیت نامه بود نوشت .‏

بعد از چندی بیماری ابن سینا شدت گرفت وی که چندین بار بر این بیماری در بدن دیگران غلبه کرده بود نتوانست ‏این بیماری را در خود درمان کند و در هشتم آبان ماه ۴۱۵ در شهر همدان رخت از جهان فانی بر بست و او را در ‏همان شهر به خاک سپردن

شنبه 30 شهريور 1392برچسب:زندگینامه کوروش کبیر, کوروش کبیر, , :: 12:36 ::  نويسنده : علیرضا

زندگینامه کوروش بزرگ



بخش نخست (جایگاه کوروش کبیر)

کوروش، بزرگ مرد تاریخ ایران زمین و از جمله نوادری که تاریخ جهان به خود دیده است . انسانی والا و ابرمردی بی همتا که می توان گفت نام ایران با وجود او ایران شد و از بنیانی که او بنا نهاد برای هزاران سال ملتی واحد از اقوام آریایی واقع در فلات ایران شکل گرفت که طی قرنها تمام تمدن ها و قدرتهای کوچک و بزرگ را تحت شعاع خود قرار داد و هویت ایرانی متشکل از مادهای آذربایجان و کردستان و پارسهای جنوب و پارتهای شرق ایران زمین که ملت واحد ایران را تشکیل دادند و تاریخ چندین هزار ساله خود را دوشادوش یکدیگر و در کنار یکدیگر رقم زدند به همراه هم از این خاک و هویت دفاع کردند و با افتخار ایرانی بودن خود را به جهانیان اعلام نمودند

(قابل توجه دوستان پان عثمانیسم که حسین رضا زاده رستم ایران زمین که در زمان خود حتی در قبال میلیاردها میلیارد ثروت حاضر به از دست دادن هویت خود نشد) براستی که نام شاهنشاه فقط لایق کوروش می باشد. به واقع تمام دنیای باستان وی را همواره همچون مردی فوق العاده و بی مانند نگریست.

پارسی ها که وی آنها را از گمنامی به افتخار رسانید وی را پدر خواندند، یونانیها که وی آنها را در سواحل آسیای صغیر مقهور قدرت خویش ساخت با وجود نفرتی که غالبا به ایرانیها نشان می دادند در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی نگریستند و یهود که وی آنها را جهت اجرای آیین و بنای معبد آزادی و کمک عطا کرد وی را همچون مسیح خویش تلقی کردند

آنچه که در مورد او جای تردید نمی گذارد اینستکه لیاقت نظامی و سیاسی فوق العاده در وجود وی با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده ای بکلی تازه بشمار می آمد.احوال او بدون شک از بعضی جهات یاد آور فاتحانی چون اسکندر و ناپلئون نیز هست اما قیاس وی با آنها درست نیست چون هر چند وی نیز مانند انها سالها از گردونه جنگی خویش پایین نیامد اما جنگ و بوی خون او را بر خلاف دیگر فاتحان مست و مغرور نکرد بر خلاف آنها هر بار که حریفی از پای در می افکند مثل یک شهسوار جوانمرد دستش را دراز می کرد و حریف افتاده را از خاک بر می گرفت.

رفتارش با “کرزوس” که او را از مرگ نجات داد و “نبودید” که حتی او را در کرمان حکومت نیز داد. احترام او به عقاید دینی عاقلانه ترین و زیرکانه ترین سیاستی بود که در چنان دنیایی به او اجازه داد تا اقوام مختلف متمدن و نیمه وحشی را بدون مشکلی در کنار هم اداره کند و آنها کنار هم بیاسایند و در سرزمین او ضعیفان در سایه اقتدارش در آرامش زندگی کنند و اقوام مخالف نیز بواسطه این جوانمردی هرگز در مقابل او تا پای جان ایستادگی نکنند . اینگونه بود که کوروش ؛ کوروش شد .

در تاریخ جهان سرداران و شاهان فاتح بسیاری ظهور کردند که جز نفرت و نام بد از خود بجا نگذاشتند، اما چرا بعد از گذشت ۲۵۰۰ سال باید از طرف جامعه جهانی ۲۹ اکتبر به نام روز جهانی کوروش کبیر نامگذاری شود؟ چرا روز جهانی اسکندر و چنگیز یا هیتلر را نداریم! آری دوستان گرامی نیاکان ما اینچنین بودند و برگهای زرین تاریخ ایران زمین را رقم زدند ما نیز از همان خون و تباریم و در همان خاکی زندگی می کنیم که آنها زندگی می کردند اما…

ایرانی باشید و پر غرور.



بخش دوم (منشور آزادی نوع بشر)

منشور آزادی نوع بشر کوروش کبیر بی تردید جزء بزرگترین افتخارات آریاییها و سرزمین ایران می باشد چرا که روحیه خداجویی؛آزادگی و عدالت خواهی ایرانیان را در بیش از ۲۵۰۰سال پیش از زبان سردار بزرگ خویش به جهانیان اعلام می نماید .آن هم در زمانی که جنگ و خون ریزی وظلم واستثمار یکدیگردر میان اقوام وحشی و متمدن آنروز امری رایج و عادی بشمار می آمد و تمدن بشری هنوز مراحل تکامل خود را کامل طی نکرده بود و در اواخر عصر آهن بسر می برد و بیان گفتارهایی که بی تردید هنوز درهمین سرزمین ایران تازه و نو بشمار می آید و راه گشای بسیاری از مشکلات امروز ایران می باشد در۲۵قرن پیش جای شگفتی و تفکر بسیار دارد آیا می توان گفت نیاکان ما از دید فرهنگ وتمدن در آن زمان به جایگاهی رسیدن که امروز ما حسرت آنرا می خوریم و راه درازی را برای رسیدن به آن در پیش رو داریم؟

کجاست کوروشی که داد مظلوم را از ظالم بگیرد. در۲۵۰۰ سال پیش از زبان کوروش برده داری در شرایطی از میان جوامع ایرانی بر می افتد. دنیای استعمارگر امروز که با استثمار نوین خود ملل جهان سوم را به بی گاری می گیرد اگرکوروشی مقتدر را در برابر خود می دید دیگر شاهد فقر و گرسنگی در جهان بودیم. ابرقدرت امروز جهان مانند لات بی سرو پا و قمه کشی می ماند که هر کسی را که بخواهد در هر کجای دنیا مورد زور و ستم قرار می دهد و انتقام بی لیاقتی خود را ازخون دیگر ملل می گیرد .و هر کسی که با او نباشد و حتی در برابر خواسته هایش سکوت کند دشمن خود می شمارد غافل از اینکه هر قدرتی را پایانی است .منشور آزادی کوروش نشان کاملی است از شایستگی و لیاقت نژاد ایرانی. این متن یک سال پیش به عنوان اولین متن در این وبلاگ نوشته شد و ارزش بسیار دارد تا یکبار دیگر خوانده شود تا فراموش نکنیم ایران سزاوار آنست که سرفراز بماند.
(( اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.

من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.

من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه کخ میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند.

من اعلام می کنم که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس به کای ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر می شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.

من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.

از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند.))



بخش سوم (ایران فاتح جهان)

شرح مختصری از پرافتخارترین دوران تاریخ ایران مطمئنا به هزاران دیوان و دفتر نیاز دارد که هر چه از آن گفته شود باز هم کم است نه آنکه کافی نباشد بلکه دوست داران و عاشقان این کهن بوم و بر را سیراب نخواهد کرد.

(( روزی که بیانیه کوروش بر روی استوانه معروف او در بابل در معرض مطالعه و تماشای مردم گونان قرار گرفت آریاییهای ایرانی همراه قوم پارس قدم بر صحنه حوادث جهانی نهادند قوم پارس که فاتح جدید بابل از میان آنها بر خاسته بود و بعدها اخلاف و خویشان او غالبا دوست داشتند خود را به آن قوم منصوب کنند با آنکه چندین فرمانروای دیگر از همین خاندان قبل از کوروش در میان آنها سلطنت کرده بودند فقط از عهد کوروش بود که توانست در عرصه رقابتهای بین المللی عصر خود را برای بنیان نهادن یک امپراطوری بزرگ جهانی شایسته نشان دهد .پدران کوروش از چند نسل قبل از او در انشان پادشاه بودند و در زمان حکومت مادها نیز از آنها تبعیت می کردند و پدرش که کمبوجیه نامیده می شد نیز خویشتن را دست نشانده آستیاگ می یافت . کوروش هم که بر حسب بیشتر روایات دختر زاده آستیاگ بود وقتی در انشان به سلطنت نشست خیلی زود ضعف و انحطاط دولت آستیاگ را دریافت و همین نکته او را به فکر توسعه قدرت و خیال کسب استقلال انداخت.
آستیاگ سالها پیش کوشیده بود این دختر زاده خود را در هنگامی که هنوز کودک بود به دست وزیر خود هارپاگوس هلاک کند و چون هارپاگوس دست به خون کودک نیالوده بود شاه برای مجازات او داده بود فرزند هارپاگوس را بکشند و غذائی را که از گوشت سر و دست او ساخته بودند بزور به این پدر بدبخت خورانیده بودند

(وقتی می گویم بیانیه اعلامیه حقوق بشر در چنان دورانی باعث شگفتی بسیار است بی جهت نیست).

با اینهمه هارپاگوس خشم خود را فرو خورده بود و برای بدست آوردن فرصت انتقام در خدمت آستیاگ باقی مانده بود از این رو وقتی شاه سالها بعد در طغیان کوروش هارپاگوس را بدفع او فرستاد او در خیانت به آستیاگ هیچ تردیدی به خود راه نداد و با سپاه خویش به کوروش پیوست .حتی لشگری که خود آستیاگ جهت دفع او آورد در نزدیک محل پاسارگاد بر پادشاه خود شوریدند و او را به کوروش تسلیم کردند و این نشان می دهد که جنگجویان ماد کوروش را بیگانه و جدا از خود نمی دانستند خصوصا که ماندانا مادر کوروش نیز از خاندان ماد بود و این را نیز می توان از مورخان یونانی که گه گاه از طوایف و شاهان پارسی نیز همچنان به عنوان طوایف و شاهان ماد یاد کرده اند دریافت. یکبار به یکی از دوستان پان عثمانیسم دوستانه پیشنهاد برگزاری همایشی برای کوروش را جهت اتحاد و ارتباط بیشتر را نمودم اما این این اشخاص که تقریبا خود را از هر گونه هویت و خاستگاه ایرانی بودن مبرا می دانند بدون هیچگونه تردیدی گفتند کوروش به ما ربطی ندارد!!!

هر چند بعد از گذشت هزاران سال دیگر پارس و ماد بودن برای ایرانیان معنایی ندارد اما همین نشان می دهد که از همان ابتدا نیز هرگز جنگ و دشمنی بین اقوام اصیل ایرانی روی نداده و همه ایرانیان در کنار هم و با یاری هم تاریخ خود را بر صفحه روزگار نوشتند و اگر شاهنشاه ایرانی به پیروزی و قدرت فراوان دست یافت بخاطر سواره نظام ماد و پیاده نظام پارس بود که هر دو در زمان خود بهترین بودند و بدین ترتیب قویترین ارتش جهان آنروز را در کنار یکدیگر ساختند .در هر حال شکست آستیاگ نه تنها پادشاه لیدیه را که خواهرش در نکاح آستیاگ بود ناراضی کرد بلکه بابل و مصر را نیز نگران ساخت و اتحاد این سه قدرت برتر آن زمان را در برابر ایرانیان را اجتناب ناپذیر نمود لازم به گفتن است که در آن هنگام هنوز یونانیها قدرتی محسوب نمی شدند و هنگامی که در جنگ کوروش با ایونیها آنها از اسپارت کمک خواستند یک فرستاده آنها نزد شاهنشاه باریافت و با ساده دلی به کوروش اخطار نمود که اگر از مداخله در سرنوشت ایونی ها دست بر ندارد باید منتظر عکس العمل اسپارت باشد شاهنشاه نیز بر حسب اخلاق جوانمردانه خود از فرستاده اسپارت بخاطر این اخطار مشفقانه تشکر کرد اما در عین حال به خنده گفت اگر عمرش کفاف دهد کاری خواهد کرد که اسپارت بجای دلسوزی بر احوال ایونی ها بر سرنوشت خود گریه کند ونیز افزوده بود که من از کسانی که در میدانهای شهر خویش گرد هم می آیند تا بقید سوگند دروغ یکدیگر رافریب دهند بیمی به دل راه نمی دهم )) براستی که فرق بسیار نیاکانمان را با وضع موجود در میادین بازارها و مجلس امروز ایران مقایسه کنید که جزء دروغ و کلاهبرداری هنری یافت نمی شود .

خداوند این کشور را از دشمن خشکسالی و دروغ محفوظ دارد کتیبه داریوش در تخت جمشید



بخش چهارم (ایستادگی و رشادت کوروش)

(( تا به آنجا رسیدیم که دشمنان ایران سعی کردند تا با اتحاد با یکدیگر در برابر کوروش ایستادگی نمایند ( زهی خیال باطل ) در لیدیه کرزوس کوشید تا از راه اتحاد با مصریها و بابلیها و یونانیان وضع خود را در مقابل تهدید تازه استوار نماید او با آگاهی از سقوط آستیاگ اولین هدف خود را بازپسگیری زمینهای مجاور مرز خویش یافت که ماد در پی جنگهای طولانی بدست آورده بود از این رو از رود هالیس گذشت و قبل از آنکه کمک متحدشان برسد کاپادوکیه را در آن سوی رود تسخیر کرد اما چون اثری از کمک آنها نرسید دوباره به سارد بازگشت و بانتظار ماند .اما در این اوقات یک پناهنده سیاسی بدربار کوروش آمد و نقشه کرزوس و اتحاد او را فاش کرد شاهنشاه نیز با هوشیاری و بر خلاف انتظار کرزوس قبل از آنکه متحدین فرصت یابند قوای خود را تجهیز نمایند و با وجود اینکه نبودید پادشاه بابل ممکن بود به سپاه وی چشم زخمی وارد سازد از راه بین النهرین راه شمال را در پیش گرفت و از دجله نیز گذشت و در بین راه حران ومعبد سین خدای محبوب بابلیها را به تصرف در آورد و به سوی کیلکیه رفت و کاپادوکیه و ارمنستان را نیز به قلمرو خود افزود و در پتریا در شرق رود هالیس در برابر سپاه کرزوس قرار گرفت پیشنهاد کوروش آن بود که لیدیه نیز به عنوان یک ساتراپ شود تا هم کرزوس جان خود را حفظ کند و هم حکومت خود را اما او با تحقیر و خشونت آن را رد کرد ولی چون در برابر کوروش نیز امید چندانی به پیروزی نداشت شبانه از برابر ایرانیان عقب نشینی کرد و در سر راه همه چیز را به آتش کشید و به سارد بازگشت و به انتظار کمک متحدشان نشست و حتی سربازانش را بگمان آنکه شروع سرما کوروش را از تعقیب وی منصرف می سازد مرخص کرد اما کوروش نیز با ذکاوت و دور اندیشی چون نمی خواست به حریف برای تجدید قوا فرصت دهد و هم با سرمای آن حدود که داشت نزدیک می شد گرفتار سازد بدنبال او راه سارد را در پیش گرفت.

سپاه کرزوس و کوروش در جلگه ای نزدیک سارد به نبرد بر خواستند که خواندن جزئیات این نبرد و تدابیری که دو حریف برای مغلوب ساختند یکدیگر در پیش گرفتند بسیار جالب است اما به شرحی طولانی نیاز دارد در هر صورت این نبرد سر انجام با پیروزی ایرانیان پایان یافت و و پادشاه لیدیه در پایتخت خود سارد به محاصره افتاد و همچنان به امید کمک بابلیها و اسپارتیها چشم دوخت ولی این محاصره تنها دو هفته به طول کشید و سارد سقوط کرد و کرزوس به دست کوروش افتاد و با توجه به سیرت و اخلاق کوروش و آنچه از وی انتظار می رفت نه تنها حریف خود را نکشت بلکه در حق وی محبت هم نمود و در داخل ایران و نزدیکیه همدان ایالت بارنه را با دستگاهی شاهانه به او بخشید . با فرجام کار ثروتمندترین پادشاه آنروز جهان افسانه خاندان سلطنتی گوگس نیز که ظهورشان با افسانه ها آمیخته بود با سقوط نواده شان کرزوس خاتمه یافت و در تابعیت ایرانیان به پایان رسید ))



بخش پایانی (فرجام کوروش)

بعد از فتح آسیای صغیر برای کوروش نوبت رسیدگی به حساب بابل و نبودید رسیده بود اما در داخل ایران هنوز مسایلی بود که حل و تصفیه فوری تری را ایجاب می کرد در واقع درا ین زمان هم نواحی شرقی قلمرو ماد مثل گرگان هنوز تحت نظارت سردار پارسی در نیامده بود و همچنین آنسوتر وجود طوایف نیمه وحشی و مهاجم ممکن بود امنیت قلمرو داخلی کوروش را به خطر اندازد از این رو کوروش حمله به بابل را عمدتا به تاخیر انداخت و نزدیک پنج شش سالی اوقات خود را صرف سرکوب کردن طوایف و اقوام نواحی شرق کشور کرد و قبل از وی نیز پادشاهان ماد در هنگام لشگر کشی به غرب از جانب شرق لطمه خورده بودند و شاهنشاه نمی خواست تجربه آنها را تکرار کند در هر حال این لشگرکشی ها نه تنها مرز ایران را خیلی بیشتر از آنچه برای ماد حاصل شده بود توسعه داد بلکه ثروت بسیاری را نیز برای کوروش و ایرانیان به همراه آورد .اما این امپراطوری وسیع که با جنگ بی انقطاع به وجود آمده بود برای دوام و بقای خود نیاز به جنگ داشت و کوروش در استراحتگاه خود در همدان نمی توانست فراموش کند که بابل هنوز تسخیر ناشده مانده بود و نبودید پادشاه آن هنوز به خاطر اتحاد ی که بر ضد وی با کرزوس کرده بود حسابی پس نداده بود.بالاخره وقتی مسیح یهود که برای آنها حکم پادشاه خدایی را داشت برای فتح بابل حرکت کرد تقریبا اعتماد داشت که با پیروزی به بابل وارد خواهد شد.در مقابله با شاهنشاه که به سرعت شهرهای قلمرو نبودید را یکی پس از دیگری فتح می کرد و بسوی بابل پیش می آمد پادشاه کاهن تنها کاری که انجام داد آن بود که خدایان شهر را از صدمه سپاه مهاجم حفظ کند و آنها را به هر قیمتی هست به خارج از شهر منتقل سازد گویی در رویاهای دینی خود می پنداشت که او فقط وظیفه دارد خدایان خویش را حفظ کند و حفظ مردم و شهرها به عهده خودشان است!

بدون شک برای رسیدن به بابل یک مانع عمده رود دجله بود اما کوروش برای رفع این مشکل بود مسیر این رود را وقتی آب آن به نسبت کم بود از سر راه برگردانند خود سختکوشی و اراده نیاکانمان را قضاوت کنید و عد با حمله به شهر اوپیس و تسخیر آن ارتباط آن را با پایتخت به کلی قطع کرد و سرانجام یک سردار ایلامی کوروش به نام گبریاس توانست لشگر نبودید را در محلی به نام سیپ پار به سختی مقلوب کند و بدون مانعی وارد بابل شود و نبودید که نتوانست به موقع خود را نجات دهد ناچار با ورود ایرانیان تسلیم و اسیر شد .کوروش در این پایتخت عظیم اقوام سامی سرانجام قدرت نوخاسته آریایی را بر تخت نشاند و در معبد مردوک تاج سلطنت بابل را بر سر نهاد (تقریبا ۲۳ مهر ماه) و تمام اقوام تابع بابل از چادرنشینان عرب تا شهرنشینان سوریه و فلسطین در برابر شاهنشاه سر تعظیم فرود آوردند و نبودید نیز به کرمان فرستاده شد و تا پایان عمر در آنجا با دستگاه حکومت همچنان باقی ماند از اطلاعات باقی مانده حکایت از آن دارد که فاتح پارسی در شهر با شوق و علاقه مردم پذیره شد و نسبت به طیقات مردم محبت و حسن سلوک کم مانندی ارائه داد معابدو شهر را از هرگونه تاراجی که رسم سپاهیان فاتح بود حفظ کرد و آزادی که او به قوم یهود اعطا کرد چنان بود که تا امروز نام او را در میان این قوم جاودانه ساخته شاید عمر وی کفاف آن را نداد که درسی مشابه با آنچه به بابل داد به مصر هم بیاموزد اما سالهای بعد توسط دیگر سرداران پارسی مرزهای شاهنشاهی ایران هر سه قاره آسیا و اروپا و آفریقا را درنوردید و از بنیانی که او برنهاد کشوری برپاخاست که بیش از نیمی از تاریخ خود را ابرقدرت جهان بود.

درباره فرجام کوروش نیز باید گفت این سرباز وطن در جنگ با اقوام وحشی شرقی و دفاع از سرزمین خویش جان خود را فدا نمود و پیکرش در پاسارگاد به خاک سپرده شد و تا امروز نیز جاودانه باقی مانده حتی او در وصیت به فرزندان خود آنها را از ساخت مقبره ای مانند فراعنه برحذر می دارد و آرامگاهی ساده را بر هر چیزی ترجیح می دهد. تمام زندگی بی نظیر خود را در لوحی کوتاه روی مقبره خویش اینگونه بیان می کند:

 

سخنان حکیمانه ی کوروش کبیر

 

.

.

من یاور یقین و عدالتم ، من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی آنها شادمانی من است.



ادامه مطلب ...
شنبه 30 شهريور 1392برچسب:اس ام اس, جک, پیامک, بانک اس ام اس, :: 10:22 ::  نويسنده : علیرضا

مهر شده یک گونی sms مهر شده

اس ام اس های خنده دار

جذااااب...بوسه

باحااااااال.....آرام

فوق العاااااااااده.....متعجب

بخوان و لذذذذت ببر.

 



ادامه مطلب ...

آهنگ بسیار زیبای محمد علیزاده

دانلود در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
جمعه 29 شهريور 1392برچسب:دانلود عکس منظره, منظره, عکس, عکس طبیعت, :: 16:29 ::  نويسنده : علیرضا

 

جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, :: 13:35 ::  نويسنده : علیرضا

جمعه 29 شهريور 1398برچسب:, :: 12:43 ::  نويسنده : علیرضا

جاسپر - سنگ صبور و سنگ ماه متولدین فروردین ، تیر ، شهریور ، مهر ، آبان ، دی
خواص سنگ شفا دهنده جاسپر قرمز :
1. کاهش استرس
2. افزایش تحمل و بردباری
3. برونشیت
4. روده
5. مشکلات مثانه
6. آلرژی
7. پا درد
8. مفید برای مفاصل ، کمر و استخوانها

  قيمت : 50,000 تومان

خرید



ادامه مطلب ...

دانلود آهنگ بسیار زیبای  DJ_Maraym از آلبوم آدامس(پس تو کجایی)

برای دانلود به ادامه ی مطلب بروید



ادامه مطلب ...

نرم افزار Chatimity_Chat_Rooms_1.8 یک برنامه بسیار قدرتمند در زمینه ی چت کردن است

شما با استفاده از این برنامه به آسانی میتوانید در گوشی اندروید خود با دوستانتان به چت و گفت و گو بپردازید

این برنامه به اتاقهای ایران و تهران و... دسترسی دارد . هرکجا که هستید میتوانید با گوشی همراه خود به چت کردن بپردازید و لذت ببرید.

دانلود برنامه چت گروهی اندرویدChatimity_Chat_Rooms_1.8 در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 شهريور 1398برچسب:گردنبند, فروش گردنبند,, :: 13:4 ::  نويسنده : علیرضا

گردنبند جنس تیتانیوم رنگ ثابت طرح فانتزی قلب که با سنگهای فیروزه به شکل بسیار هنرمندانه ای تزیین شده است.
تمام تلاش شرکت ما گرد اوری زیباترین و منحصر به فرد ترین اجناس در تمام زمینه ها میباشد.
محصولی طرح جدید و اسپورت بسیار شیک و دیدنی که در عین ظرافت زیبایی دو چندانی به شما خواهد داد.
این گردنبند بهترین هدیه برای روز عشق یا مناسبت های دیگر است که می توانید با اطمینان آنرا به عزیزان تان هدیه دهید.
جنس تیتانیوم
رنگ ثابت
طرح فانتزی قلب
با سنگهای فیروزه به شکل بسیار هنرمندانه ای تزیین شده است.
طرح جدید و اسپورت بسیار شیک و دیدنی
بهترین هدیه برای عزیزان تان

قيمت : 19,000 تومان

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:, :: 9:36 ::  نويسنده : علیرضا
پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:عکس, دانلود عکس, منظره, :: 9:30 ::  نويسنده : علیرضا
پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:دانلود عکس, عکس آبشار, منظره, :: 8:33 ::  نويسنده : علیرضا
چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:عکس, دانلود عکس, عکس منظره, طبیعت, :: 15:43 ::  نويسنده : علیرضا

چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:عکس, عکسطبیعت, عکس منظره, دانلود عکس, :: 15:34 ::  نويسنده : علیرضا

چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:تصاویر معنوی, عکس, عکس زیارتگاه, :: 13:43 ::  نويسنده : علیرضا

پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 33518
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



http://tidabux.ir/includes/img/468x60.gif

 
 
[ طراح قالب : بیست تمپ ]             [ Design By : 20Temp.com ]